این مطلب در مورد عقل و ایمان و دین و در 22 صفحه می باشد و در آن به تعریف و کارکردها و ویژگی های دین، عقل و ایمان پرداخته شده است و در ادامه مطلب قسمتی از متن آورده شده است: آیا عقل در قلمرو دین جایی دارد؟ جایگاه و نقش آن در قلمرو دین چیست؟ آیا نقش عقل صرفاً در مقام تعلیم و فهم گزارههای دینی است، یا عقل در مقام تبیین و تعلیل نیز نقش دارد؟ نقش ایمان در دین چیست؟ فرآیند ایمانآوردن دارای چه مراحلی است؟ آیا ایمان متکی بر عقل است یا آنکه «دل دلایلی خاص خود دارد، که عقل آن دلایل را نمیشناسد»و برای ایمان، همان ادله دل کافی است؟ تا چه اندازه باید ایمان را عقلانی کرد و اصلاً تا چه اندازه میتوان بر عقل اعتماد کرد؟ آیا عقل و ایمان جمع شدنیاند؟ این مسائل و مسائل دیگری که از دیرباز مورد توجه فیلسوفان و الهیدانان بوده است، از اهم مسائل فلسفه دین معاصر به شمار میرود. دیرینه پای بودن این مسائل، آن را از محور توجه قرار گرفتن نینداخته است و پاسخهای داده شده به آن نیز هرآینه مورد بازنگری و تأمل دوباره قرار گرفته و میگیرند. هر نسل از نو این مسأله را مورد کاوش قرار میدهد و پاسخهای ویژه خود را به آن مییابد، زیرا ایمان از حیاتیترین مسائل بشری است که با همه وجود انسان سر و کار دارد و کل هستی او را تحتالشعاع خود قرار میدهد. عقل نیز ابزار سنجش و ارزیابی انسان است. بنابراین هر نسل حق دارد پاسخ مسأله را خود بیابد و در این باره از آرای پیشینیان خود نیز بهره میجوید و درباره مسأله عقل و ایمان و ابعاد آن روشنتر میاندیشد. مسأله رابطه عقل و ایمان، ریشه بسیاری از مباحثی است که در طول تاریخ در جهان اسلام و مسیحیت و سایر ادیان، پدید آمده است. مباحثی از قبیل «عقل و وحی»، «ظاهرگرایی و تأویلگرایی»، «علم و دین»، «عقلگرایی و ایمانگرایی»، هر کدام شاخهای از شاخههای این مسألهاند. تعریف دین پیش از بررسی نظریههایی که در این زمینه عرضه شده، باید معلوم کرد که مراد از «دین» و «عقل» چیست. مراد از «دین»، مجموعه معارف (نظری و عملی) قدسی است؛ یعنی مجموعه گزارههای ناظر به واقع و ناظر به عمل، که حول محور قدسی شکل گرفتهاند، در اینجا باید این قید را نیز اضافه کنیم که مراد، مجموعه معارف دست اول است که معمولاً در متونی مقدس گرد آمدهاند، تا اینکه تفاسیر مختلف از این معارف را از تعریف دین خارج کنیم. اگر همین تعریف را بر اسلام تطبیق کنیم. دین اسلام عبارت میشود از: «مجموعه معارفی که در نسبت با خداوند تدوین یافته و در متن مقدس قرآن و سنت گرد آمدهاند». تعریف ایمان در تعریف ایمان، قرنها میان متکلمان، فیلسوفان و الهیدانان مسلمان و مسیحی و پیروان دیگر ادیان اختلافنظرهای جدی وجود داشته و دارد. بیشترین اختلافها بر سر داخل کردن سه موضوع در تعریف ایمان است: اول علم، دوم اراده و سوم عمل. بسیاری از فیلسوفان و متکلمان شیعه ایمان را همان علم، علم جزمی و یقینی، میدانند. برخی از شیعیان و نیز اغلب اشاعره و مرجئه ایمان را عملی ارادی، یعنی تصدیق میدانند و حتی برخی از مرجئه اقرار زبانی را کافی میدانند. خوارج عمل را جزء ایمان میدانند و فاسق را خارج از حوزه ایمان میشمارند. اما به نظر میرسد ایمان چیزی بیش از علم است و عمل خارجی در آن دخالتی ندارد. ایمان تصدیق قلبی است که به اراده و اختیار انسان و در پی علم یا باور تحقق مییابد و عمل خارجی از لوازم ایمان است و نه جزء ماهیت آن. اقرار به زبان نیز جزء ماهیت ایمان نیست، بلکه آن نیز مانند سایر عملهای خارجی از لوازم ایمان است. نکته با اهمیتی که ممکن است پذیرش آن برای آشنایان با فلسفه و حکمت اسلامی اندکی سنگین باشد،فراتر بودن ایمان از علم و اختیاری بودن آن است. برای اینکه این مسئله روشن گردد توجه به شواهد زیر راهگشاست: 1. امر به ایمان و نهی از کفر: اگر ایمان خارج از حوزه اختیار انسان بود، درخواست آن از سوی خداوند با حکمت او تنافی داشت. در آیات زیادی از قرآن کریم امر به ایمان و نهی از کفر به چشم میخورد. 2. جرم دانستن کفر و نکوهش کفار و وعده عذاب به آنها: این نکوهش تنها در صورت اختیاری بودن ایمان و کفر معنا پیدا میکند. 3 . نفی اکراه: نفی اکراه در دین دلالت بر اختیاری بودن ایمان دارد. 4 . فراخوانی برای عبرتگیری از کفار: آیاتی که به عبرتگرفتن از سرنوشت کفار و ایمان آوردن فرا میخوانند به طور ضمنی به اختیاری بودن ایمان اشاره دارند. 5 . بیفایده دانستن ایمان از روی ترس: آیاتی وجود دارد که میگوید ایمان از سر ترس و اجبار بیفایده است و این نشان میدهد که ایمان باید آزادانه و بدون اجبار و فشار باشد تا ارزش پیدا کند. 6 . تصریح به اختیاری بودن ایمان: در آیاتی از قرآن تصریح شده است که پس از آمدن تذکرات انبیاء مردم آزادند که اگر خواستند راه خدا را برگزینند و این چیزی جز ارادی بودن ایمان نیست. در همه موارد باید توجه داشت که علم امری اختیاری نیست، هر چند مقدمات آن اختیاری است. اما آنچه در این شواهد آمده است چیزی فراتر از علم و پس از آن است و آن تصمیم ویژهای است برای اینکه انسان تسلیم اراده خداوند بشود و ربوبیت او را تصدیق کند. همچنین باید توجه داشت که ابلیس و دیگر شیاطین جنی، خدا را میشناسند و به او علم دارند، اما با طغیان خود کافر شدند و ایمان خود را از دست دادند. معنای کفر ابلیس، این نیست که او شناخت خدا را از دست داده است. تعریف و کارکردهای عقل عقل نیروی دراکه آدمی است که هم به کار فهم میآید و هم استدلالگر است. همچنین، عقل نیروی نقاد نیز هست. شهود حقایق عقلانی، مانند بدیهیات اولیه و اصول ریاضیات و منطق نیز از کارهای عقل است. در مباحث پیشرو همه این معانی مدنظر هستند. عقل کارکردهای مختلفی دارد. درباره ارتباط عقل و دین، شش نقش متفاوت برای عقل قابل تصور است؛ یعنی نقش عقل را در شش مقام میتوان در نظر گرفت: 1) در مقام فهم معنای گزارههای دینی؛ 2) در مقام استنباط گزارههای دینی از متون مقدس؛3) در مقام انتظام بخشیدن به آنها؛ 4) در مقام تعلیم گزارههای دینی؛ 5) در مقام اثبات گزارههای دینی و 6) در مقام دفاع از آنها. پرواضح است که جامعه دینی در مقام استنباط و فهم و تعلیم گزارههای دینی از عقل بهره میجوید. موافقان و مخالفان دخالت عقل در دین، بر این سه کارکرد اتفاقنظر دارند. کارکرد چهارم عقل، یعنی انتظام بخشی به گزارههای دینی، نیز چندان محل اختلاف نیست. حتی ایمانگرایان که در صفحات آتی با آنان بیشتر آشنا خواهید شد، و ظاهرگرایان نیز مجموعه ناهماهنگی از گزارههای دینی را نمیپذیرند. انسجام و سازواری درونی میان مجموعه گزارههای دینی، کمترین شرط مقبولیت آن نظام است و بدون آن، التزام به نظام معارف دینی بیمعناست. حتی افراطیترین ایمانگرایان، مانند کرکگور، هر چند ورود در عرصه دین را با تن دادن به تناقض میسر میدانند، اما این تناقض در واقع تناقض ایمان دینی با عقل غیر دینی است.گزارههای دینی باید به نحوی با هم تلائم پیدا کنند؛ زیرا با وجود ناهماهنگی درونی، التزامی در کار نیست به کدام یک از طرفین نقیض میتوان ملتزم شد؟ البته ایمانگرایان در مجموعه باورهایشان وجود تناقض را میپذیرند، اما به زعم ایشان، تناقض داشتن باورهای دینی با باورهای غیردینی، به ایمان دینی لطمهای نمیزند، بلکه زمینه تحقق آن را فراهم میآورد. اما درباره دو نقش اثبات و دفاع از گزارههای دینی، اختلاف بر سر این است که آیا گزارههای دینی را باید به مدد عقل به اثبات رساند و از آنها در برابر اشکالات و شبهات دفاع عقلانی کرد یا نه؟ به عبارت دیگر، آیا برای تعیین اعتبار گزارههای دینی، باید آنها را عقلانی کرد؟ رد یا قبول نظام اعتقادات دینی بر چه پایهای است؟ اگر عقل دخالتی دارد،نقش آن تا چه حد است؟ ایمان و تعبد، چه نقشی میتوانند داشته باشند؟ آیا عقل و ایمان، در اعتبار نظام باورهای دینی، جمعشدنیاند؟ چگونه میتوان میان نظامهای مختلف باورهای دین، یکی را برگزید؟ اختلاف بر سر نقش ایمان و عقل در این مقام است. از میان نظریههای مختلف میتوان به سه نظریه مهمتر اشاره کرد: 1) ایمانگرایی؛ 2) عقل گرایی حداکثری؛ 3) عقلگرایی معتدل. |